نهمین گفتگوی بهرام رحمانی با محمود صالحی

به مناسبت 11 اردیبهشت 1393، روز جهانی کارگر

 

اول ماه مه، روز جهانی کارگر را به همه کارگران و محرومان تبریک می گویم. امیدوارم اول ماه امسال متفاوت با سال های قبل و هرچه با شکوه تر و اجتماعی تر با شعارها و مطالبات سیاسی - طبقاتی برگزار شود.

در سال ۱۸۷۱، اولین انقلاب پرولتری منجر به تشکیل اولین حکومت پرولتری شد که به کمون پاریس مشهور گردید. دولت پرولتری، در مارس همان سال پرچم سرخ پرولتاریا را بر فراز ساختمان دولت فرانسه به اهتزاز در آورد. اما این حکومت، تنها ۷۲ روز دوام آورد. اما حکومت پرولتری، در خلال این ۷۲ روز، دست به تغيیرات و تحولات جدی زد، از جمله: ارتش و پلیس را منحل کرد، کلیسا را از حکومت جدا، دولت را بر اصول دمکراتیک بنیاد نهاد، شرایط انتخابات آزاد را فراهم و تحصیل را رایگان و اجباری کرد.

رهبران کمون پاریس که از فعالين انترناسیونال اول به رهبری مارکس و انگلس بودند، به دنبال این شکست دست به فعالیت های جدیدی برای مقابله با سرکوب دولت بورژوازی آغاز کردند. پس از شکست کمون پاریس، در همه کشورها کمابیش فشار بر انترناسیونال اول آغاز گرديد و حتی منجر به کناره گیری بعضی از اعضا شد. در این زمان، دامنه فعالیت های انترناسیونال در اروپا، تقریبا غیرممکن شد. پس از آن، تصمیم گرفته شد که دفتر مرکزی انترناسیونال به نیویورک منتقل شود و ۴ سال بعد از آن، رسما آن را منحل اعلام کردند.

پس از اعلام انحلال انترناسیونال اول، مبارزات کارگری به اشکال پراکنده ادامه داشت، عمده این فعالیت ها در دهه هشتاد که آمریکا به سوی صنعتی شدن می رفت و کارخانه های جدید تاسیس می شد به طوری که آمریکا به بزرگ ترین کشور صنعتی دنیا تبدیل شد. بود. اما شرایط کاری بسیار سخت بود و کارگران روزانه بین ۱۰ تا ۱۵ ساعت کار می کردند و در قبال این کار طاقت فرسا و استثمار شدید، جز زندگی حقیرانه چیزی نصیب شان نمی شد. این فشارها باعث شد کارگران آمریکایی برای ۸ ساعت کار روزانه و افزایش دستمزد دست به تظاهرات و اعتصاب بزنند.

در سال ۱۸۸۰، نیروهای دولتی بر روی کارگران راه آهن که برای احقاق حقوق خود اعتصاب کرده بودند آتش گشودند و دست به کشتار وحشیانه ای زدند که منجر به کشته شدن ۳۹۰ نفر گردید. هم زمان با این کشتار کارگران در شیکاگو، که از مراکز عمده صنعتی آمریکا به شمار می آمد تحت تاثیر سوسیالیست های انقلابی چون پاسونس آمریکایی، فیشر آلمانی و فلیدن انگلیسی اقدام به تاسیس انجمنی به نام «انجمن مبارزه برای رسیدن ۸ ساعت کار در روز» کردند.

کارگران شیکاگو روز اول ماه مه ۱۸۸۶، در حمایت از ۸ ساعت کار روزانه دست به اعتصاب زدند که به ترتیب، در روزهای دوم و سوم هزاران نفر از خانواده کارگران و کارگران کارخانه های ماشین سازی به آن ها پیوستند. اما واکنش کارخانه داران در قبال این خواسته بستن کارخانه ها بود. پس از آن، اقدام به فرستادن نیروهایی به ميان اعتصاب کنندگان با هدف در هم شکستن اعتصاب کردند.

بین این نیروها و اعتصاب کنندگان درگیری ايجاد شد و پلیس به روی کارگران آتش گشود که طی آن ۶ نفر از کارگران جان باختند و صدها نفر نیز زخمی شدند. اما روز بعد از آن، تظاهرات اعتراضی به حرکت پلیس بر پا شد. این تظاهرات که آرام و مسالمت آمیز بود با توطئه سرمایه داران به خشونت کشيده شد و به تحریک آنان بمب هایی را به درون تظاهرکنندگان پرتاب کردند که موجب زخمی شدن بسیاری گرديد. پلیس به بهانه این که اتحادیه های کارگری مسببین بمب گزاری هستند به آن ها حمله و رهبران آن ها را دستگیر کردند و برای چشم زهر گرفتن از کارگران، حکم اعدام رهبران اتحادیه صادر شد.

بعد از پرتاب بمب، صدها تن از کارگران دستگير شدند و از ميان آن ها ۸ تن از رهبران فعال جنبش کارگری يعنی آلبرت پارسون، اوت سپيز، ساموئل فيلدن، يوجن شواب، آدولف فيشر، جورج انجل، لوئيس لينگ و اسکار نيب برای محاکمه برگزيده شده، به قتل متهم شدند. در حالی که به جز يک نفر از آن ها که در هنگام بمب اندازی مشغول سخنرانی بود، هيچ کدام در آن گردهمايی حضور نداشتند. آن ها متهم شدند که با سخنان و تبليغات خود موجب تشويق بمب اندازان شده بودند. بر اين اساس، محاکمه ای طولانی، پيچيده، مضحک و شريرانه آغاز شد که در آن به وضوح «بی طرفی» دستگاه قضائی برملا گرديد.

سپيز، اعلام نمود که: «در خطاب به اين دادگاه، من به عنوان نماينده ای از يک طبقه با نماينده طبقه ديگر سخن می گويم... اگر شما تصور می کنيد که با دار زدن ما می توانيد جنبش کارگری را ريشه کن کنيد، جنبشی که از آن ميليون ها ستم ديده است، ميليون ها ستم ديده ای که گرفتار نياز و تهيدستی هستند و انتظار رهايی دارند، اگر تصور شما اين است، آن موقع ما را دار بزنيد!

این جا شما پا روی يک جرقه می گذاريد، اما آن جا در پشت سر، در جلوی شما و هرکجا شعله ها زبانه می کشد. اين يک آتش زير خاکستر است. شما نمی توانيد آن را خاموش کنيد!»

بورژوازی فعالان جنبش کارگری را محکوم به مرگ نمود و در ۱۱ نوامبر ۱۸۸۷، چهار تن از اين ۸ نفر را به نام های پارسون، سپيز، انجل و فيشر به دار زدند. اکنون اين قهرمانان طبقه کارگر در تاريخ به جان باختگان «های مارکت» معروف اند. لوئيس لينگ بعدا در بازداشتگاه پليس جان باخت و سه تن ديگر بعد از شش سال در اثر فشارهای زيادی آزاد شده و بی گناه اعلام شدند.

فضای انقلابی مبارزه در آن روزها وقتی روشن می شود که سخنان يکی از کارگران اعدامی را به ياد آوريم که مطرح نمود: «اگر زندگی من بايد به دفاع از اصول سوسياليسم خدمت کند، آن طور که من آن را می فهمم و با افتخار ايمان دارم که نفع بشريت در آن است، من به شما اعلام می کنم که با خوشحالی، زندگانی خود را تقديم خواهم کرد. اين قيمت بسيار کمی برای چنين دستاوردهای بزرگی ست.»

بعدا در سال ۱۸۸۹، هم زمان با شکل گيری انترناسيونال دوم، روز اول ماه مه، از جانب اين سازمان بين المللی کارگران، به روز جهانی کارگر تبديل شد و در سال ۱۸۹۰ به صورت گسترده ای در کشورهای اطريش، مجارستان، بلژيک، آلمان، دانمارک، اسپانيا، ايتاليا، ايالات متحده، نروژ، فرانسه، سوئد و چند کشور ديگر و در بريتانيا هم در روز ۴ مه ۱۸۹۰ برگزار گرديد.

در ایران نیز نخستین تشکل های کارگری، در دوران مشروطه شکل گرفتند. اغلب کارگرانی که از ایران برای کار به قفقاز می رفتند و در آن جا با افکار سوسیال دمکراسی انقلابی و حرکت های کارگری که به رهبری بلشویک ها صورت می گرفت آشنا شده بودند، نخستین تشکل های کارگری را به وجود آوردند.

سازمان سوسیال دمکراسی ایران که بنیان گذار آن حیدر عمو اوغلی بود اولین سازمان منسجم سیاسی بود که نخستين اتحادیه های کارگری را در ایران پایه گزاری کرد. از آن جمله می توان از اتحادیه های کارگران چاپخانه که در تهران پایه گزاری شد نام برد. هم زمان با آن، اتحادیه های کارگری در شهرهای مشهد، تبریز، انزلی ايجاد شدند. شعار عمده این اتحادیه ها «هشت ساعت کار در روز» و «زمین برای کشاورزان» بود.

پس از انقلاب مشروطه، تشکل های کارگری در شمال کشور دوباره شکل گرفتند و سازمان سوسیال دمکرسی در سال ۱۲۹۹ در نخستین کنگره خود از سازمان به حزب کمونیست تغییر نام داد و اعلام موجودیت کرد. در همان سال اقدام به چاپ نشریه ای به نام «حقیقت» کرد و شعار صفحه اول آن، «رنجبر روی زمین اتحاد» بود.

از مهم ترین اتفاقات کارگری این دوران، اولین تظاهرات کارگری در سال ۱۳۰۱ به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر بود.

در همین سال اولین اعتصابات کارگران صنعت نفت در جنوب ایران شکل گرفت و پس از آن، در سال ١۳٠۴ نخستين اتحاديه کارگران نفت جنوب که علاوه بر مطالبات صنفی، خواسته های مشخص سياسی را مطرح نمودند، پا به عرصه وجود نهاد. این اتحادیه، اعتصابات متعددی را که در آن هزاران کارگر شرکت کرده بودند، تدارک ديد. خواسته های آنان عبارت بود از: اضافه دستمزد، به رسمیت شناختن اتحادیه و به رسمیت شناختن روز اول ماه مه. این اعتصاب مورد هجوم وحشیانه نیروهای دولتی قرار گرفت و فعالین و سازمان دهندگان آن دستگیر و زندانی شدند.

از دیگر اعتصاب های کارگری مهم این دوران، می توان به اعتصاب کارگران کارخانه وطن در اصفهان در سال ۱۳۱۰ اشاره نمود که پس از سرکوب اين اعتصاب، سندیکاهای غیرقانونی اعلام شدند. اما با وجود همه اين فشارها، این تشکل ها مجددا شروع به فعالیت کردند. از جمله می توان از اعتصابات کارگران جنوب یاد کرد که در سال ۱۳۲۹ توانستند با اعتصاب عظیم خود، زمینه های ملی شدن نفت را فراهم سازند.

از آن دوران تا مقطع انقلاب ۱۳۵۷، اعتصابات بزرگی شکل گرفت که می توان به بعضی از آن ها اشاره کرد: اعتصابات رانندگان شرکت واحد اتوبوسرانی، کارگران کوره پز خانه ها، کارگران نساجی، کارگران ایران ناسیونال و در نهایت از اعتصاب کارگران صنعت نفت که نقش عمده و به سزایی در پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ داشتند.

 

اول ماه مه امسال نیز در شرايطی برگزار می شود که سیستم سرمایه داری در تمام جهان بحران هایش را روی دوش کارگران و محرومان جامعه انداخته و از منجمد کردن دستمزدها، اخراج های گسترده نیروی کار، افزایش ساعات کار، افزایش سن بازنشستگی، تعرض به بیمه های بیکاری، بیماری و سوسیالی، رشد تورم و گرانی با افزایش عنان گسیخته کالاهای ضروری مردم در بازار، افزایش بیکاری و فقر، کار کودک، تبعیض بر زنان در بازار کار و جامعه، تعرض به حقوق بازنشستگان و... متاسفانه در مقابل این همه وحشی گری های بورژوازی، پرولتاريای بين المللی نه تنها از يک سازمان دهی مستمر و آگاهانه برخوردار نيست، بلکه دچار پراکندگی و رفرمیسم است.

 اگر طبقه کارگر جهان در اول ماه مه ها به اعتبار يک وحدت و همبستگی جهانی به رهبری «انترناسيونال» با استراتژی سیاسی - طبقاتی و با طرح مطالبات و شعارها و سرود انترناسیونال خود دنیا را می لرزاندند و افق و چشم انداز تازه ای را نه تنها در مقابل کارگران، بلکه کل بشریت قرار می داد، اکنون اين همبستگی بيش تر خود را در در برگزاری گرامی داشت روز معينی، اظهار وجود می کند.  اين روز بزرگ جهانی، اگرچه هنوز اعتبار خود را حفظ کرده، اما اکنون در سازمان دهی آن، بیش تر گرایشات اشرافیت کارگری و رفرمیسم دست بالا را دارند نه گرایش کمونیستی. از این رو، اول ماه مه ها بیش تر به یک جشن و سخنرانی در سالن ها با پرچم های ملی و سازمانی و غیره تبدیل شده است و نيروی اصلی و قدرتمند طبقه کارگر در آن، نقش چندانی ندارد.

اما با وجود اين همه کمبود و خلاء جدی در همبستگی و صفوف طبقه کارگر، این طبقه هم چنان جايگاه خود را در راس همه مبارزات سیاسی - طبقاتی علیه استثمارکنندگان حفظ کرده و موقعیت متفاوتی نسبت به جنبش های دیگر اجتماعی دارد. اما متاسفانه اين خصلت طبقاتی، در سطح بين المللی بسیار ضعیف است.

ارتباط و سازمان يابی و تداوم جنبش انقلابی کارگری، در عالی ترین حالت خود، مستلزم آگاهی و تئوری انقلابی در جهت رهايی طبقه کارگر و کل بشريت و نقد مداوم سیستم سرمایه داری است.

اما اين ویژگی های طبقاتی جنبش کارگری در ايران، با فشارهای اقتصادی کمرشکن و سرکوب های مداوم و زندانی کردن فعالین و رهبران کارگری همراه است. از این نظر، تمایز ايران با کشورهای دیگر فقط به سرکوب سیتماتیک زنان، نقض حقوق کودکان، زندان و شکنجه و اعدام و سانسور، ایدئولوژی مذهبی و غیره محدود نمی شود، بلکه در جامعه ما هرگونه فعالیت متشکل به شدت سرکوب می گردد و فعالین آن سر از زندان درمی آورند. هم اکنون اکثریت مردم ایران در تنگناهای شدید اقتصادی و سرکوب سیاسی و خفقان قرار دارد. اما از دیدگاه طبقاتی، جامعه ایران تفاوت چندانی با جوامع دیگر ندارد و مناسبات سرمایه داری جهانی در ایران نیز حاکم است. اما تاریخ نشان داده است در جایی که جنبش کارگری صفوف خود را متحد کرده و با متحد کردن جنبش های دیگر، یک حرکت انقلابی سراسری راه انداخته و جانی ترین و هارترین حاکمیت ها را نیز از اریکه قدرت پایین کشیده است. بنابراین، شرط اصلی و مهم موفقیت طبقه کارگر در گرو اتحاد و همبستگی و مبارزه آگاهانه و پیگیر است.

به طور خلاصه می توان گفت که تمام تلاش سرمایه داران و حکومت آن ها در ایران، بر اين بوده است که ابتدايی ترين حقوق انسانی را از کارگران، زنانف روشنفکران و اقشار دیگر جامعه سلب کنند و آن ها را منطبق با سیاست ها و اهداف و ایدئولوژی خود، به بردگان زنجیر به دست و پا تبدیل سازند.

هم اکنون سرمایه داران ایران، نه تنها سرمایه هایش از پارو بالا می رود، بلکه به انواع و اقسام فساد و تباهی نیز آلوده اند و از هر راه درست و نادرستی نیز کسب سود می کنند. با این وجود آن ها، حتی دستمزدهای بخور و نمیر کارگران را نیز به موقع پرداخت نمی کنند باعث شده اند آسیب های اجتماعی در میان خانواده های کارگری به اوج خود برسد به طوری که میلیون ها کودک به جای رفتن به مدرسه و یادگیری علم و دانش، راهی بازار کار بی رحم سرمایه داری شده اند و بی رحمانه استثمار می گردند. در جامعه نزدیک به هشتاد میلیونی ایران، سهم زنان از اشتغال، تنها حدود 12 درصد است و این سهم تا جایی که به آزادی و استقلال زنان برمی گردد به نقط صفر می رسد. اکنون طبقه کارگر ايران، سياه ترين دوران حيات خود می گذارند. بسیاری از فعالین و رهبران جنبش کارگری مورد تهدید قرار می گیرند و زندانی می گردند. سرکوب های سیاسی، فشارهای معیشتی، بحران اقتصادی و تعطيل کارخانجات، سوء استفاده های وسیع و دایمی مدیریت بيش از هر زمان، ارتباطات درونی طبقه کارگر متزلزل کرده و دچار پراکندگی و اغتشاش فکری وسيعی شده است. بخش عظيمی از لشکر طبقه کارگر ايران، از محيط کارخانه و ارتباط مستقیم اقتصادی با عرصه کار و تولید رانده شده و به صورت دستفروش، دوره گرد، مسافرکش، کارهای محدود و موقت و غيره منفرد و اتميزه شده و در این شرايط فاقد نيروی طبقاتی و مبارزه فعال و موثر شده است.

در چنین شرایطی، عوامل و موانع مختلفی بر سر راه تشکل یابی و پیشروی طبقه کارگران دخیل هستند. يکی از مهم ترين عواملی که موجب شده است کارگران ايران، تاکنون از ابتدایی ترين استقلال و تشکل هم برخوردار نباشند تا به صورت یک طبقه متحد و آگاه و مبارز در برابر بورژوازی و کليه نيروهای ستمگر و سرکوبگر مقابله نمايند، شايد اين باشد که کارگران ايران، به دلیل سرکوب و خفقان هنوز نتوانسته اند از يک سنت مبارزاتی متشکل برخوردار باشد. تجربيات تاريخی به خوبی نشان می دهند که سطوح متفاوت سازمان يابی و ارتباط کارگری، تا چه اندازه در ايجاد يک توازن قوای لازم برای تامین شعارها و مطالبات و دفاع از دستاوردهای طبقاتی، ضروری است.

دلایل دیگری نیز چون دیدگاه های سکتاريستی، فشارهای اقتصادی، اخراج از کار، عدم تجربه فعالیت های علنی، عدم تئوری انقلابی و...، عوامل بازدارنده ای در مقابل اتحاد و خودسازمان یابی کارگران ایران هستند.

اکنون ما با این موانع و مشکلات و فشارهای اقتصادی و خفقان سیاسی فزانیده ای به استقبال 11 اردیبهشت روز جهانی کارگر سال 1393 می رویم تا خواسته ها و مطالبات طبقاتی خودمان را با صدای رسا و بلند در راه پیمایی ها و تجمعات و سخنرانی ها و غیره با خواندن سرود انترناسیونال، به گوش جامعه برسانیم.

***

 

بهرام رحمانی: محمود عزیز، فرارسیدن 11 اردیبهشت روز جهانی کارگر را به شما و همه کارگران و مدافعین جنبش کارگری تبریگ می گویم. اگر اجازه بدهید اولین سئوال را با تجربه خود شما از اول ماه مه ها در ایران آغاز کنیم. شما از همان دوران کودکی وارد بازار کار شدید و همواره در اول ماه مه ها حضور فعال داشتید. آیا به خاطر دارید که اولین روز کارگری که در آن شرکت کردید چند سال داشتید و در کدام شهر بودید؟

 

محمود صالحی: با عرض ادب به حضور کلیه عزیزانی که این مصاحبه را مطالعه می کنند و با درود به شما که این مصاحبه را تشکیل دادید و به امید پیروزی طبقه کارگر بر نظم سرمایه و شادباش به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر.

پیشاپیش روز جهانی کارگر را به تمام کارگران دربند و به خانواده این عزیزان تبریک می گویم و با انان تجدید عهد می نمایم که همیشه به عنوان یک کارگر پشت سر آنان باشم.

در پاسخ به سئوال شما باید عرض کنم که من در سنین 6 سالگی وارد بازار کار شدم و اولین شرکت من در روز جهانی کارگر، راهپیمایی روز جهانی کارگر در شهر سقز بود. این راهپیمایی از جلو پارک کودک شروع شد. راهپیمایان با گذر از پل هوایی وارد منطقه مسجد جامع شدند. این راهپیمایی با شعارهایی چون کارگر اتحاد، اتحاد و سرودهای کردی تا چند ساعت ادامه داشت. این اولین راهپیمایی و تظاهراتی بود که کارگران شهر سقز در سال 1358، سازماندهی کردند. رهبری این راهپیمایی، به عهده سندیکای کارگران خباز بود که کاک «ابوبکر خوش پیام» مسئول سندیکا، آن را سازماندهی کرده بود. من در آن زمان  17 سال سن داشتم.

به یاد دارم وقتی ما کارگران اقدام به راهپیمایی روز جهانی خودمان کردیم، کارفرمایان خباز که تا به حال ندیده بودند که کارگر خباز در یک روز معین به کار مراجعه نکند، دیوانه وار علیه ما تبلیغ می کردند و به مردم می گفتند: «اگر کارگران خباز هر روز دست از کار بکشند مردم از گرسنگی خواهند مرد و...» این اولین شرکت من در مراسم اول ماه مه روز جهانی کارگر در سنن 17 سالگی بود.

 

 

بهرام رحمانی: اگر ممکن است لطفا به طور فشرده و اجمالی، تجارب شخصی خودتان را از اول ماه مه ها و درس هایش از سال 1358 به این سو را برای ما و خوانندگان تعریف کنید؟

 

محمود صالحی: بعد از سال 1358، مرتبا هر سال در مراسم های اول ماه مه روز جهانی کارگر شرکت کرده ام. مگر این که در آن ایام در زندان بوده باشم. البته ما تعدادی از کارگران خباز، بعد از تصرف شهر سقز توسط نیروهای تازه به قدرت رسیده، برای کار به مهاباد رفتیم و در آن شهر هم هر سال روز جهانی کارگر را برگزار کردیم. برگزاری مراسم روز جهانی کارگر در مهاباد، تا شهر در دست نیروهای پیشمرگ بود به طور آزاد در خیابان ها برگزار می شد. اما وقتی شهر از سوی دولت تصرف شد به باغ مکائیل می رفتیم و در آن باغ مراسم روز جهانی کارگر را برگزار می کردیم. اما در سال 1362، مراسم روز جهانی کارگر را به شکل ایذایی در داخل شهر مهاباد همراه «محمود اخکند» برگزار کردیم و در دو نقطه شهر نیز برای کارگران سخنرانی نمودیم.

آقای رحمانی، نوشتن تجارب شخصی من در توان این مصاحبه نیست و تنها می توانم به آن اشاره کنم که روز جهانی کارگر برای شخص من یک مبارزه رودررو با نظام سرمایه داری و حامیان آن بوده و هست و  با یقین می توانم بگویم که سیستم سرمایه داری در مقابل شعار کارگران جهان متحد شوید می لرزد. هر زمان روز جهانی کارگر نزدیک می شود حتی دیگر حامیان سرمایه نیز خواب و خوراک ندارند و مرتبا فعالین و کارگران آگاه جنبش کارگری را احضار و آنان را از برگزاری جشن روز جهانی کارگر منع می کنند. فشار بر فعالین کارگری در این روز، نشان از آن دارد که نظام سرمایه داری از روز جهانی کارگر وحشت دارد و به هر شکلی می خواهد فعالین جنبش کارگری و کارگران را از برگزاری مراسم روز جهانی کارگر منع کند.

 

 

بهرام رحمانی: به نظر شما، کارگران برای برگزاری مراسم های اول ماه مه، باید از ارگان های ذیربط دولتی اجازه بگیرند؟

 

محمود صالحی: جشن اول ماه مه یک روز جهانی است. دولت ایران هم آن روز را به رسمیت شناخته و در ماده 63 قانون کار آن را مصوب کرده است. بنابراین، درخواست مجوز از یک فرماندار و یا یک مسئول شهرستانی هیچ معنا و مفهومی ندارد!

وقتی قانون این اجازه را داده و در مراجع بالاتر به تصویب رسیده، اجازه گرفتن از یک مسئول که حتی یک بار هم قانون اساسی ایران را مطالعه نکرده برای چیست؟!

فعالین کارگری و کارگران نباید منتظر دریافت مجوز از ارگان های دولتی باشند که بانی تمام مشکلات طبقه کارگر ایران هستند. هر زمان کارگران برای مجوز مراجعه می کنند بلافاصله مسئولان امنیتی آن را امنیتی می کنند و ما کارگران را تهدید می کنند که «در صورت برگزاری مراسم شما ها را دستگیر و بازداشت می کنیم» و...

 

 

بهرام رحمانی: اما برخی مسئولان دولتی در شهرستان ها، هر سال برای کارگران مراسم روز جهانی کارگر برگزار می کنند. چرا شما ها در این مراسم ها شرکت نمی کنید؟

 

محمود صالحی: این درست است که در بعضی از شهرستان ها به خصوص شهرستان سنندج و سقز، تعدادی از تشکل های ثبت شده همراه با مسئولان ادارات دولتی مراسم روز جهانی کارگر برگزار می کنند؛ اما این مراسم ها، نه تنها هیچ ربطی به ما کارگران ندارد، بلکه این مراسم ها مربوط به امام جماعت، رییس اداره تعاون کار و رفاه اجتماعی، نماینده کارفرما و فرماندار شهر می باشد و اگر در آخر مراسم، وقت بود به یکی از نمایندگان کارگران تشکل های ثبت شده اجازه می دهند که سخنانی ایراد کند؛ آن هم منوط بر این است که قبلا اداره اطلاعات نوشته صحبت های نماینده کارگر را تایید کرده باشد. حال این مراسم در شرایطی برگزار می شود که به مسئولان تشکل های ثبت شده نامه می دهند که همراه خود تعداد معینی کارگر را با خود به مراسم مذکور بیاورند و...

به این دلیل، ما کارگران این نوع مراسم ها را تحریم می کنیم و در آن شرکت نخواهیم کرد. مگر این که کسی مانع صحبت های ما نشود و به جای سخنرانی مسئولان دولتی و امام جماعت، فعالین کارگری و نمایندگان صنف های مختلف کارگری سخنرانی کنند. مراسم هم باید تحت کنترل خود کارگران باشد.

 

 

بهرام رحمانی: از سال ۱۳٨٠ به بعد جنبش کارگری ایران وارد دور نوینی از مبارزات طبقاتی خود شده است. حمله به صفوف کارگران بهشهر، کشتار وحشیانه کارگران خاتون آباد و دستگیری و زندانی کردن کارگران سقز در اول ماه مه سال ۱۳۸۳ گرفته تا سرکوب مبارزات کارگران شرکت واحد و نیشکر هفت تپه و بازداشت اعضای این دو تشکل کارگری و نیز دستگیری و احضار روزانه فعالین کارگری عضو کمیته‌های کارگری، همه و همه بخش هایی از مبارزات پیگیر کارگران در میان سال های 80 تا 83 بوده اند. اوج این مبارزات، برگزاری اول ماه مه سال 1383 در سقز بود که خون تازه ای در رگ های جنبش کارگری و مدافعین این جنبش در داخل و خارج کشور وارد کرد. در این روز، شما به همراه تعدادی از کارگران دستگیر شدید. شما وقایع روزهای قبل این واقعه تاریخی که در تهران با نماینده کنفدراسیون اتحادیه آزاد کارگران جهان خانم آننا بیوندی، ملاقات داشتید و روز بعد هم در سقز در مراسم اول ماه مه دستگیر شدید؛ هم چنین وقایع بعد از دستگیری شما و همراهان تان و عکس العملل جنبش کارگری را چگونه ارزیابی می کنید؟

 

محمود صالحی: این درست است که از سال 1380 جنبش کارگری ایران وارد فاز تازه ای از مبارزات خود علیه سرمایه داران و حامیان آنان شد. اما این جنبش، در طول سه ده گذشته با فراز و نشیب هایی مواجه بوده که کم تر جنبشی آن را تجربه کرده است. اما این جنبش، با توجه به تمام فشارها از جمله احضار، تهدید، اخراج از کار فعالین، محاکمه، زندان و حتی اعدام رهبران کارگری هیچ وقت ساکت نبوده و هر روز خود را به تاکتیک جدیدی مسلح کرده و به میدان مبارزه علیه نظم سرمایه رفته و می رود.

سال 1383، برای جنبش کارگری ایران یک سال سرنوشت ساز بود. در این سال، فعالان کارگری عزم را جزم کرده بودند که از محفل های زیرزمینی و یا رفتن به کوه ها برای برگزاری اول ماه مه روز جهانی کارگر امتناع کنند و در شهرها و با قطعنامه های کارگری و سراسری به پیشواز روز جهانی خود بروند. بر همین اساس، برای اولین بار در سه ده گذشته جمع کثیری از فعالین شهرهای مختلف در تهران جمع شدند و برای اول ماه مه 1383، یک قطعنامه 23 ماده ای تصویب کردند و قرار شد کلیه شهرهایی که این قطعنامه 23 ماده ای را امضاء کرده اند در مراسم های خود آن را قرائت کنند. شهر سقز هم یکی از امضاء کنندگان این قطعنامه 23 ماده ای بود.

ما در تداک روز جهانی کارگر بودیم که به ما اطلاع دادند، یک هیئت از طرف کنفدراسیون اتحادیه های آزاد کارگران جهان جهت بررسی کشتار کارگران خاتون آباد به تهران سفر کرده اند.

توسط رفقا، یک ملاقات برای من ردیف شده بود. در تاریخ 9/2/1383 با آقای محسن حکیمی که ایشان به عنوان مترجم همراه من بود با نماینده کنفدراسیون اتحادیه آزاد کارگران جهان خانم آننا بیوندی و هیئت همراه ایشان، در هتل لاله تهران ملاقات کردیم. ما برای هیئت مذکور توضیح دادیم که طبقه کارگر ایران با چه مشکلاتی روبرو است و از ایشان دعوت کردیم تا در مراسم ما در شهر سقز شرکت کنند. اما به دلیل این که وی در تاریخ 12/2/83، پرواز داشتند آمدشان به شهر سقز منتفی شد. ما هم بعد از چند ساعت بحث و تبادل نظر جلسه را ترک کردیم و به سقز برگشتیم تا در جلسه ای که در شهر سقز جهت برگزاری مراسم روز جهانی کارگر در دفتر تعاونی مسکن کارگران سقز و حومه برگزار می شد شرکت کنیم.

 روز 11/2/83، جلسه شورای هماهنگی اول ماه مه سقز برگزار شد و در این جلسه تاکید بر این شد که باید مراسم روز جهانی کارگر را از داخل سالن ها خارج کنیم و آن را در خیابان برگزار نماییم. این پیشنهاد با اکثریت آرای مطلق حاضران در جلسه به تصویب رسید.

نیروهای امنیتی و انتظامی، قبل از این که مراسم شروع شود، به منزل ما حمله کردند و تعدادی از کارگران شهر بوکان که در منزل ما بودند دستگیر و آنان را به اداره اطلاعات سقز انتقال دادند. بعد از دستگیری رفقای بوکانی، به محل تجمع ما در جلو درب مسجد ملا زاهد حمله کردند و ما هم با نیروهای امنیتی و انتظامی درگیر شدیم که در نتیجه این حمله نیروهای امنیتی، تعداد 24 نفر از کارگران دستگیر شدند و ما مراسم جهانی خودمان را در داخل سلول های اداره اطلاعات سقز برگزار کردیم. بنابراین، اگر دولت ما را به جرم برگزاری مراسم اول ماه مه روز جهانی کارگر دستگیر کرد ولی ما مراسم مان را در داخل سلول های زندان برگزار کردیم.

بعد از دستگیری ما کارگران در شهر سقز، کمپینی در سراسر جهان برای آزادی ما به راه افتاد و خود ما هم برابر مصوبه ای که قبل از دستگیری داشتیم دال بر این که هر کسی دستگیر شد در اعتراض به آن، اقدام به اعتصاب غذا کنند از این رو، ما کارگران دستگیر شده از بدو ورود به زندان اقدام به اعتصاب غذا کردیم. در اولین شب بازداشت ما، مردم در جلو درب فرمانداری و اداره اطلاعات تجمع کردند و خواستار آزادی ما شدند. اولین شب تعداد زیادی از دستگیر شدگان آزاد شدند. 7 نفر از ما را به زندان سنندج انتقال دادند و ما هم بعد از 12 روز با قرار وثیقه سنگین آزاد شدیم.

 

 

بهرام رحمانی: اجازه بدهید بر سر زندانی شدن شما، کمی بیش تر مکث کنیم. پس از این که شما را در سقز دستگیر کردند به زندان سنندج انتقال دادند؛ شما در زندان گفتید که «ما در زندان نیز روز جهانی مان را جشن گرفتیم» که در بالا توضیح دادید. اما همان موقع اضافه کرده بودید که در زندان نیز می توان کار سیاسی کرد چون که بسیاری از زندانیان محرومان جامعه هستند. لطفا در دو مورد، یعنی گرفتن مراسم روز جهانی در زندان و کار سیاسی با زندانیان عادی را بیش تر باز کنید.

 

محمود صالحی: ما وقتی در شهر سقز دستگیر شدیم اتهام ما شرکت در روز جهانی کارگر بود. وقتی به ما حمله کردند تنها هدف نیروهای دولتی این بود که ما مراسم روز جهانی کارگر را برگزار نکنیم. برای اثبات این ادعا می توانم به مذاکره فیمابین ما با نیروهای حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی اشاره کنم که قبل از دستگیری ما در تاریخ 12/2/83، من و سیدجلال حسینی را به حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی  احضار کردند و از ما درخواست کردند که روز جهانی کارگر را نباید برگزار کنیم. اما سید جلال حسینی، شجاعانه اعلام کرد که ما با پوشیدن کفن به خیابان خواهیم آمد و شما هم می توانید با اسلحه هایتان بیاید. اگر آن روز ما از برگزاری روز جهانی کارگر منصرف می شدیم، هیچ وقت دستگیر و یا زندانی نمی شدیم. بنابراین، ما مجرم نبودیم بلکه ما می خواستیم مراسم را برگزار کنیم و دولت هم اجازه نمی داند و به این اتهام ما را دستگیر کردند. اما وقتی ما را در سلول های مخفوف اداره اطلاعات سقز انداختند ما مراسم مان را در آن سلول ها برگزار کردیم. بنابه مصوبه شورای هماهنگی مراسم اول ماه مه روز جهانی کارگر سقز، بنده به عنوان سخنران مراسم تعیین شده بودم و من متن سخنرانی خودم را همراه با یک شعر در داخل سلول برای کارگران دستگیرشده قرائت کردم.

درباره زندانیان هم باید به عرض برسانم که زندان های ایران مملو از قربانیان جامعه سرمایه داری هستند. برای کسی که خواستار جامعه برابر است برایش تفاوتی ندارد که در زندان باشد و یا در خارج از زندان. چون قربانیان جامعه نابرابر سرمایه داری آن قدر زیاد هستند که انسان وقتی صبح ها از درب منزل خود خارج می شود با این قربانیان روبرو می شود. پس فعالیت سیاسی کردن در جامعه ای که مملو از نابرابری است خیلی کار ساده و روزمره ای است. در جامعه سرمایه داری عقب افتاده، نیازی نیست دنبال محرومان باشید، بلکه محرومان همه جای این جامعه وجود دارند، حتی در زندان ها. شخص خودم همیشه به آن اعتقاد داشته و دارم که باید در میان زندانیان عادی محکومیت خودمان را سپری کنیم تا در میان زندانیان سیاسی.

 

 

بهرام رحمانی: امسال ما در شرایط بسیار جدید و متفاوتی به استقبال اول مه می رویم که بحران اقتصادی و تورم و گرانی و بیکاری و فقر در جامعه مان، شدیدتر شده است. دستمزدهای 93، به هیچ وجه کفاف زندگی خانواده های کارگری را نمی دهد. هنوز هم کارگرانی که برای برپایی تشکل های مستقل شان فعالیت می کنند با تهدید و زندان روبرو می شوند. هم چنین ما در سال 92، از یک سو شاهد افزایش اعتراضات کارگری و از سوی یگر، سرکوب و تهدید و دستگیری و زندانی کردن فعالین کارگری بودیم. در چنین موقعیتی، به نظر شما جهت گیری اصلی کارگران در اول ماه مه امسال، چگونه باید باشد؟ مهم ترین و اصلی ترین خواسته ها و مطالبات کارگران کدام ها هستند؟

 

محمود صالحی: آسمان نظام سرمایه داری هر کجا که باشید یک رنگ است و تفاوت زیادی با هم ندارند. اگر امروز در ایران، تشکیل تشکل های کارگری جرم است و هم اکنون نیز به همین «جرم» ده ها نفر از فعالین این جنبش در زندان ها به سر می برند در دنیای سرمایه داری اروپا هم کارگران با موانع دیگری روبرو هستند؛ تعرض سرمایه داری به دستاوردها و رفاهیات این طبقه که در طول تاریخ با مبارزه به دست آوردند امروز یکی پس از دیگری پس می گیرند. پس نظام سرمایه داری برای بقای خود به هر وسیله ای که برایش میسر باشد متوسل می شود تا موقعیت خود را حفظ کند و حتی در سطح فراملی و فرامنطقه ای برای سرکوب طبقه کارگر اقدام می کنند. بنابراین، طبقه کارگر هم باید مبارزه خود علیه سیستم سرمایه داری را فراملی و فرامنطقه ای سازمان دهی کند و پیش ببرد.

هم چنین ما در سال گذشته، شاهد صدها اعتراض کارگری در ایران و جهان بودیم. امسال هم مثل سال های گذشته، خواست ها و مطالبات ما کارگران، رفع همان معضلاتی ست که روزمره ما با آن ها دست به گریبان هستیم. خواست ما کارگران در اول ماه امسال، لغو کلیه قراردادهای اجباری، قراردادهای موقت کار، قراردادها سفید امضاء، تشکیل تشکل های خودساخته کارگران، آزادی کلیه زندانیان سیاسی و کارگری، لغو اعدام، لغو کار کودکان، برابری بی قید و شرط زنان حقوق در تمام عرصه های کاری و اجتماعی و خانوادگی، افزایش دستمزدها برابر با تورم موجود در ایران، بازداشت و زندانی کردن کارفرمایانی که کارگران را وادار به منعقد نمودن کار اجباری می کنند و...

 

 

بهرام رحمانی: جنبش کارگری ایران، اول ماه مه های با شکوه سنندج را فراموش نمی کند به خصوص زنده یاد جمال چراغ ویسی، یکی از سخنرانان اول ماه سال 67 سنندج که دستگیر و زندانی شد و پس از مدتی نیز تیرباران گردید. شما چه خاطره از جمال و هم فکران او در سنندج و یا شهرهای دیگر کردستان دارید؟

 

محمود صالحی: جنبش کارگری یک جنبش سراسری و بدون مرز است، اگر دیروز در شهر سنندج جمال چراغ ویسی را به اتهام فعالیت های کارگری زندانی و بعد به اعدام محکومش می کنند بخشی از شناسنامه طبقاتی ماست! جنبش کارگری افتخار می کند که افرادی مثل جمال چراغ ویسی را به پیشگاه آزادی و برابری تقدیم کرده است. جمال چراغ ویسی و هم فکران او برای برپایی یک دنیایی مبارزه کردند که در آن، هیچ انسانی انسان دیگری را استثمار نکند. جمال چراغ ویسی، اگر امروز به صورت فیزیکی در میان ما نیست، همواره آرمان والای او و تفکر انقلابی او، همیشه چراغ راه ما در مبارزه بوده و هست. ما افتخار می کنیم که فردی جان باخته ای چون جمال چراغ ویسی را داریم.

من شخصا ارتباطی با ایشان نداشتم تا امروز خاطره و خصوصیات ایشان را در مصاحبه هایم برای خوانندگان محترم بازگو کنم. به معنای واقعی، فکر جمال و جمال ها مشعلی فروزان است که امروز ما آن را برای رسیدن به اهداف خود، روشن نگاه داشته ایم و بعد از این هم روشن تر نگاه خواهیم داشت!

 

 

بهرام رحمانی: سازمان دهی امسال روز جهانی کارگر در ایران، چگونه و در چه ابعادی است. آیا مبارزات این روز می تواند سرآغاز نوینی برای گسترش اعتراضات توده ای و سراسری و برپایی تشکل های کارگری و تعیین سطح جدید دستمزدها متناسب با گرانی و تورم واقعی و...، منجر شود؟

 

محمود صالحی: پاسخ به این سئوال مشکل است، چون در ایران هر گونه مراسمی که به مناسبت روز جهانی کارگر برگزار شود ممنوع است. البته همان طور که در بالا نیز اشاره کردم کارگران ایران تا به امروز به عناوین مختلف، مراسم روز خود را برگزار کرده اند. ولی گستردگی آن بستگی به توازن قوای جدیدی دارد که ما در عرصه نظری و پراتیکی داشته باشیم. بنابراین، تنها شعار دادن به ما ضربه می زند. تا زمانی که ما توازن قوا نداشته باشیم نمی توانیم مشخصا صحبت خاص و معین در این مورد بکنیم. تورم و گرانی هم زاده سیستم سرمایه داری و بازار آزاد است. این هم تنها مخصوص ایران نیست.

اما در ایران، برابر دستمزدی که از طرف شورای عالی کار تعیین شده، زندگی کارگران جامعه مان را چند برابر مشکل تر از کارگران کشورهای دیگر، مثلا منطقه یورو کرده است.

 

 

بهرام رحمانی: آقای صالحی گرامی، با همه مشغله هایی که دارید مانند همیشه با حوصله و شکیبایی به سئوالات من جواب دادید بی نهایت متشکرم. من سئوال دیگری ندارم. اگر شما می خواهید در پایان به موضوعی تاکید کنید بفرمایید.

 

محمود صالحی: بهرام عزیز، امروز که با من این مصاحبه کردید، برابر با 37 روز اعتصاب غذای رفیق کارگر شاهرخ زمانی است. من به عنوان یک کارگر، سر تعظیم در برابر اراده این کارگر مبارز فرود می آورم و یقین دارم که فداکاری این عزیزان، ما را به اهداف والای طبقه کارگر نزدیک می کند. اگر امروز شاهرخ زمانی در حال اعتصاب است و این اعتصاب باعث شده که تمام رسانه های دنیا از آن اعتصاب صحبت کنند، این برای جنبش کارگری ایران یک پیروزی است که ما باید قدر آن را بدانیم. یک بار دیگر، لب های خشک شده شاهرخ عزیز را می بوسم و در رسیدن به خواست ها و مطالباتش موفقیت آرزو می کنم!

شاهرخ عزیز، سختی ها زود گذر هستند! ما وظیفه داریم که  به طبقه کارگر خدمت کنیم و اگر مردن ما طبقه کارگر را به پیروزی نزدیک می کند، ما آمده مردن هستیم.

اگر امروز شما با شکم گرسنه و با لب های خشکیده و با عزم قوی بر سر خواست ها و مطالبات خود پافشاری می کنید و با قامتی استوار و سربلند ایستاده اید برای من کارگر، چراغی فروزانی هستید، برای رسیدن به اهداف طبقاتی مشترک مان. شاهرخ عزیز، اگر مبارزه بدون هزینه بود، تمام کسانی که اسم مبارزه هم بلد نیستند در صف اول قرار می گرفتند. پس مبارزه با مناسباتی که قرن هاست طبقه کارگر را به زنجیر اسارت کشیده، خیلی هم آسان نیست. جامعه ما، برای مبارزه با نظام سرمایه داری، نیاز به شما و کسانی دارد که موضع شان همانند رزمندگان بزرگ طبقه کارگر این باشد که همواره تاکید دارند: «تنها طبقه کارگر است که تا به آخر انقلابی خواهند می ماند.»

در روز جهانی کارگر، برای جنبش کارگری جهان و ایران، موفقیت های بزرگی را آرزومندم!

زنده و پاینده باشید!

سه شنبه بیست و ششم فروردین 1393 - پانزدهم آوریل 2014